مهدی دارآفرین

وبلاگ نویس

مهدی دارآفرین

وبلاگ نویس

سفرنامه اربعین ۱

دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۸، ۰۷:۲۲ ب.ظ

بالاخره بعد چندروز تنها اومدم حرم؛از حرم تا موکب تقریبا میشه گفت خیلی راهه.مستقیم بعد اینکه رسیدم رفتم حرم امام حسین ع ،حدود نیم ساعتی میشه گفت نشستم و بعدش بلند شدم که برم، باید زود میرفتم چون داداشم تو موکب منتظرم بود،از شبهای قبل یه راه میانبر پیدا کرده بود زیر زمین حرم که دیگه به شلوغی نخورم تو حرم و سریع برسم.داشتم فکر میکردم که از اونجا برم که با خودم گفتم ولش کن بزار از تو حرم برم هم کیفیش بیشتره هم ثوابش.از تو حرم که داشتم میرفتم تو حال و هوای خودم نبودم و همینجور داشتم دیوار و سقف حرم و نگاه میکردم و فکر میکردم که یکهو رفتم سمت راست.
-خوشتیپ!
-جااااااان!؟؟
-میگم خوبی حالت خوبس؟!
-ممنونم شما؟
-بِچِه کجای؟
-من مال قم هستم!
-مگه قمم خوشتیپ داره!
همینجور میگفتیم و از درب حرم میرفتیم بیرون.
-خووب کجا هستین شما؟چندروزه اینجایین؟
-یه ۶،۷ روزی هست اینجاییم با موکب هستیم ما
-عه پس جا دارین!
-بله جا داریم؛شما چندروزه اینجایین؟؟
-منم۵،۶ روزی هست اینجام تو حرم میخوابم؟
-واقعا تو حرم میحوابین؟سخت نیست؟
-آره؛نه دیگه یه چندسالی هست میام جامم همینجاست عادت کردم.
-پس بیاید بریم موکب ما!
-کجاست موکبتون؟نزدیکه؟چجوره جا خواب و غذا و ... داره؟
-آره همه چی داره!
-باشه پس من برم کفشمو بگیرم شمام بیا.
-باشه ولی فکر کنم من اشتباه اومدم.
-ببین شماره کفشداری تو
از شماره کفشداری با نوشته هاش فهمیدیم مال باب و الشهداس؛چون موکبم اونطرف بود قرار شد اونم کفششو بگیره بیاد باب و شهدا.
توی راه که میرفتم برم کفشمو بگیرم داشتم با خودم فکر میکردم که : چقد سخته واقعا اینجوری اومدن،تازه معنای عاشقی رو فهمیده بودم،تازه فهمیدم که من در برابر اینگونه انسان ها هیچی نیستم.
روزای قبل که میومدم حرم و از بین الحرمین رد میشدم چقد با خودم میگفتم که آخه اینهمه آدم برا چی خوابیدن اینجا،چرا راه و بستن و ... اما بعدش فهمیدم همه مثل من و امثال من از همون موقعی که از خونه حرکت میکنن جا و مکان و خورد و خوراکشون معلوم نیست،میان به عشق آقا امید دارن به لطف و کرم آقا.
جلوی کفشداری همدیگرو پیدا کردیم و راه افتادیم به طرف موکب توی راه سوالای زیادی ازش پرسیدم و درنهایت فهمیدم بنده ی خدا تنها اومده این سفرو؛!چی؟تنها!تنهای تنها!کشور غریب بدون جا و مکان تنهای تنها توی حرم امام حسین ع!
اونایی که رفتن کربلا اکثرا میدونن که تو خود حرم دستشویی و حمام و از اینجور چیزا نیست و برای همین برای اینجور چیزا باید بریم بیرون حرم؛حالا دیگه فکرشو بکن بیرون حرم توی اون شلوغی چقد بخوای صف وایسی آخه.
خودش میگفت برای حموم رفتن ۳ساعت تو صف وایسادم.
شرایطشو با شرایط خودم مقایسه کردم.
دیدم از زمین تا آسمون فاصلس!!!!!!!!!!
-وسیله ندارید؟
-چرا تو امانت داری حرمه 
-خوب برو بگیر 
-نه ولش کن 
-راه دوره برو شما بگیر که بریم اونجا راحت دیگه بخوابید.
-نه یکی با یکی از همشهریامون قرار دارم که ببرمشون یه موکب
-باش خوب وایمیستیم تا اونام بیان اونام میبریم
-نه بریم
خلاصه انقد من اینو بهش گفتم تا آخر قبول نکرد.
حرکت کردیم.باهم توی راه صحبت میکردیم
-گفتی قم هستی آره؟
-آره ولی اصلیتمون مال اصفهانه
(خودشم اصفهانی بود)
-عه پس چرا رفتید قم؟حتما پدرت شیخه؟؟؟
(آقا چرا هرکی اسم قم و میشنوه یاد شیخ میفته؟؟!!مگه قم آدمای دیگه ای نداره؟؟یعنی همه شیخن)
-نبابا!پدربزرگه پدرم از قدیم اومده بود قم مام از اونموقع هستیم،ما مال یکی از شهرستانای قمیم.
-کدوم یکیش؟؟
-جعفریه!
-عه!اتفاقا چند وقت پیش از اونجا رد شدیم ؛از جادش که نگم
منم باخنده
-نه!نه!لآن دیگه جادش و درست کردن خدارو شکر
خلاصه سرتون رو درد نیارم بنده خدارو انقدر راه بردیم که دیگه نزدیک بود منصرف شه.
-بفرما اینم موکب
-خیلی خوبه!
-خواهش میکنم،بفرمایین هرکی اومدین میزبانتون هستیم.
-حتما یسر میزنم بخاطر خودتم که شده.
-تورو خدا تو رو دروایسی نمونید اگه راهش اذیتتون میکنه هرجا که راحتین برین
-شمارتو بده زنگ بزنم بودی بیام
-کاغد نیست شما شمارتو بده من پیام میدم شمارم بیفته
-باشه بزن ۰۹۱۳*******
-فعلا خداحافظ
-خداحافظ آقا مهدی خیلی لطف کردین.
اونشب به این مسئله خیلی فکر کردم،یه نفر تک و تنها از کشور خودش بخاطر عشقش پامیشه میاد اینهمه سختیم میکشه،هیچ دَمَم نمیزنه اونوقت ما جا داریم غذا داریم همه چی داریم از همه مهم تر تنهام رفیقامون،فامیلامون و آشناهامونم پیشمونن ولی ...
چی بگم والا
حالا درسته اون آقا پیام داد و گفت نمیاد اما دمش گرم خداییش درس بزرگی بهم داد پیشنهاد میکنم که شمام اگه تونستین به این ماجرا فکر کنین راستش خودم حسم اینه که همش لطف آقا بود که من راه و اشتباه برم و اون آقا رو پیدا کنم،اولم فکر میکردم آقا به جفتمون تازه بیشترم به اون لطف کرده اما حالا میفهمم که همش برعکس بوده.

  • مهدی دارآفرین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی